خدا زیبایی آرامش

گلواژه هایی درباره خدا زیبایی آرامش

خدا زیبایی آرامش

گلواژه هایی درباره خدا زیبایی آرامش

خدا زیبایی آرامش مطلوب همگان

  • ۰
  • ۰

جنگ گرم ، سخت و سرد، نرم هر کدام نیرو، امکانات، ابزار،  و زمان  خود را دارد ،

خصوصیات جنگ گرم و سخت این است که جبهه ی دشمن مشخص و ابزار و سایل که بکار می برد تا حدود معلوم، و زمان و مکان جنگ هم محدود است،

 گرچه دشمن تلاش می کند ابزار های جنگی خود را به روز رسانی کند و در جنگ از از ابزار های پیش رفته زمان استفاده کند، باز ابزار ها هر چه باشد مشخص و محدود است،

اما جنگ نرم، سرد جبهه مشخص ندارد،  ابزار ها و وسایل متنوع و پیچیده و بعضا نامشخص دارد،  و زمان ، مکان محدود هم ندارد، و هر چه زمان می گذرد پیچیده تر و متنوع تر هم می گردد

جنگ نرم نظیر ایجاد یک ویروس است اما از جنس کلام و سخن و فیلم، کتاب و مقاله که به آسانی قابل انتشار است و می تواند افراد زیادی را هم زمان درگیر سازد، واگاهانه و نااگاهانه فردی یا افرادی را مبتلا کند و باعث توسعه و پخش ویروس به دیگران شود و آن هم به نوبه خود به دیگران منتقل سازد و جامعه را درگیر سازد

و روح و روان آنها را آلوده سازد وجنگ روانی روحی بین افراد، خانواده ها و تشکل های رقیب ایجاد نماید و همبستگی، اتحاد و انسجام آنان را در هم بکوبد و نابود سازد و حتی باعث جنگ گرم بین نیروها خودی گردد،

هدف جنگ گرم و نرم دشمن یک چیز است وان شکست جبهه حق و تسلط بر منابع فکری ، سیاسی و اقتصادی آنان ، و غصب حق و حقوق آنان و محروم ساختن آنان از امتیازات اجتماعی و فکری و دینی و اقتصادی ،

مقابله باجنگ گرم  باتوجه به خصوصیات آن آسان تر از جنگ نرم است ، نوعا دشمن جنگ نرم را تعطیل و مصالحه نمی  کند و سعی می کند حتی در زمان جنگ گرم هم از جنگ نرم، استفاده نماید،

 با توجه به ویژه های جنگ نرم و پیچیدگی آن  مقابله با جنگ نرم، مشکل تر از جنگ گرم است،

شیعیان در طول تاریخ خود،در جنگ گرم نوعا موفق بوده است و کمتر شکست خورده است، ولی همیشه از جنگ نرم و جنگ روانی دشمن آسیب دیده است، اگر در جنگ گرم هم شکست خورده قبلاً در جنگ نرم اسیب دیده بوده است،

 دشمن در جنگ  نرم گاهی قرآن بر سر نیزه می کند، گاهی امان نامه می دهد، گاهی پرچم لاله الاالله را بلند می کند، گاهی تهدید ، تطمیع می نماید، زمان وعده های  بزرگ و دروغ می دهد

گاهی شبهه افکنی می نماید ، زمان هم  در لباس دوست ظاهر می گردد و نصیحت  گر و خیر خواه می شود  و حتی ممکن است در قالب استاد ، مدرس، کار شناس و متخصص ظاهر گردد، یا از ابزار هنر و فیلم ، سینما و فضای مجازی استفاده نماید، یا در قالب مؤسسات خیریه و مراکز تعلیم و تربیت و کمک به آسیب دیده گان و هلال احمر ظاهر گردد،

به همین دلیل همیشه مقابله با جنگ روانی و نرم دشمن مشکل تر از جنگ گرم، بوده است، گاهی دشمن در جنگ گرم شکست می خورد و تسلیم می شود اما در قالب دوست جنگ نرم خود را ادامه می دهد،

ابوسفیان ،معاویه و دودمان بنی امیه در تاریخ اسلام از این دسته اند، بعضی یهودی ها هم این گونه بوده است امروز هم دشمنان اسلام از این ابزار های کهنه بهره می برد،

گاهی دشمن موفق می شود در جنگ نرم افرادی را از داخل خودی ها شکار نماید و از  زبان آنان حرفها و پیام های خود را به دیگران برساند و یا آنان  را به مقابله خودی ها وادار نمایند،  خوارج از این دسته بودند که شکار نقشه های بنی امیه شدند و به مقابله اسلام حقیقی، پرداختند ،

گاهی تهدید ها و تطمیع ها و وعده دروغ عده را فریب می دهند و از صف خودی ها جدا می نمایند و عقب نشینی می نمایند، کوفی ها در زمان امام حسین علیه از این دسته بودند،

و زمان فریب بعضی از خدمات موسسات مامور را می خورند، آنهای استعمار زاده شدند از این گروه می باشند،

و گاهی فریب اساتید و کارشناسان و متخصصان و مربیان و تحلیل گران مزدور  را می خورند، غرب گراها و چب گراها جهان اسلام  را می شود از این دسته بحساب اورد،

  امروز  که وسایل  و آبزار های اطلاع رسانی و رسانه ها پیش رفته تر شده است و فضای مجازی هم در خدمت فضایی حقیقی قرار گرفته است ، ابزار جنگ نرم هم  متنوع شده است نوع جنگ های روانی و نرم دشمن هم متنوع پیچیده تر شده است،  

مقابله با آنان نیاز مند ابزار های جدید و و اطلاعات کافی و تخصصی از نقشه های جنگ نرم  دشمن می باشد ، که کار سخت ، دشوار و پیچیده است ،

خداوند متعال همه ما و ملت ما را از دام نقشه ها و جنگ ها روانی و نرم دشمن که همراه شیطان ها جنی و انسی ، هواهای نفسانی و حب دنیا دست بدست هم می دهند، تا فریب مان بدهند، حفظ فرماید

وما را در راه حق و صراط مستقیم استوار و ثابت قدم نگهدارد

  • ع. کریمی
  • ۰
  • ۰

سلام 

❤️على رغم این‌که انسان بى نهایت طلب است و هر کمالى را در حد بى نهایت آن جستجو مى‌کند، اما مى‌بینیم بسیارى از انسان ها به خدا و دین و تقرب الى الله و مقامات معنوى که مى‌رسند این جا کُمیتشان لنگ مى‌شود!
🌸 با این‌که ما مى‌دانیم مراتب ایمان و مقام هاى معنوى و بهره مندى از نعمت ها و رحمت الهى در حد بى نهایت است، اما معمولاً به همان مرتبه اول یا مراتب بسیار پایین آن قانعیم و براى نیل به مراتب بالاتر آنها تلاشى نمى‌کنیم!
🌸 چگونه است که در زمینه مسایل مادى حتى به کره ماه و سایر کرات در دیگر کهکشان ها قانع نیستیم، اما در معنویات به اندازه نان و پنیر و بخور و نمیرى و حتى پایین‌تر از آن بسنده مى‌کنیم؟! قانعیم به همین که در بهشت شیر و عسلى به ما بدهند! 
🌸یا حتى پایین تر، همین که اجازه دهند قدمى در بهشت بزنیم ما را بس است! و یا حتى گاه از آن هم پایین تر، همین که ما را جهنم نبرند راضى هستیم! قطعاً چنین چیزى بر اساس فطرت ما نیست. ما فطرتاً در هیچ زمینه‌اى به هیچ حدى قانع نیستیم.
 🌸این‌که احیاناً در زمینه مسایل معنوى و تقرب به درگاه الهى چنین حالتى در ما وجود دارد قطعاً ناشى از ضعف و بیمارى و مرضى در روح ما است. 
🌸نظیر این‌که انسان به طور طبیعى غذا خوردن، به خصوص غذاى لذیذ را دوست دارد، اما گاهى به علت بیمارى چنان مى‌شود
که گرچه ساعت ها است غذا نخورده، هیچ اشتها و میلى به غذا ندارد و اگر هم لقمه‌اى بخورد حالت تهوع به او دست مى‌دهد. 
🌸چنین حالتى طبیعى نیست بلکه فقط به هنگامى که جسم ما بیمار است و دچار اشکال و اختلالى شده، این مسأله پیش مى‌آید. در بُعد روحى نیز همین‌گونه است.
🌸 ما به طور طبیعى باید در همه زمینه هاى کمال، بى نهایت طلب باشیم؛ اگر در زمینه کمالات روحى و معنوى این گونه نیستیم نشان از نوعى بیمارى در روح ما است و باید در صدد اصلاًح آن برآییم.
🌸 بسیارى از ما اگر به نفس خودمان مراجعه کنیم، مى‌بینیم اگر اطمینان داشته باشیم که حتماً نازل ترین مرتبه بهشت را به ما خواهند داد و ما را به جهنم نخواهند برد، دیگر خیالمان آسوده مى‌شود و حرکتى براى بیشتر از آن نمى‌کنیم و ترجیح مى‌دهیم مشغول دنیا و مادیات باشیم!
🌸 به هر حال این واقعیتى است که وجود دارد و همان‌گونه که گفتیم نشان از نقص نفس و ضعف ایمان ما دارد.
🌸 باید از خدا بخواهیم که این حالت را از ما برطرف کند تا در زمینه مسایل و کمالات معنوى نیز نظیر مسایل مادى «‌حدّ یَقِف‌» نشناسیم و به هیچ حد و مرزى قانع نباشیم. 
📚 
🌸

  • ع. کریمی
  • ۰
  • ۰

سلام 

برخی از مخالفان 

اخیرا  شبهه موروثی بودن امامت را مطرح کرده است اما بر اساس استدلال عقلی و نقلی 

از موروثی بودن امامت خبری نیست ،

 

 ممکن است ریشه شبهه ای موروثی بودن امامت ،  یکی از دو امر باشد،  یکی اینکه در عالم خارج، امامان شیعه از بنی هاشم و غیر از امام علی (ع) بقیه امامان از نسل پیامبر اسلام (ص) از ذریه ی زهرای مرضیه (س) و امام علی (ع) می باشند ، و همین امر برای عده ای شبهه ای موروثی بودن را ایجاد کرده است،

 

اگر منشأ شبهه این امر باشد، پاسخ آن به دو صورت نقضی و حلی به تعبیر علما ممکن است، 

 

پاسخ نقضی این است که از یک نسل بودن در میان انبیای الهی در گذشته به تصریح قران،  سابقه  دارد ،  حضرات ابراهیم ، اسحاق ، اسماعیل ، یعقوب و یوسف  همه پیامبران الهی بودند ، و از یک نسل هم هستند، « و اوحینا  الی ابراهیم  و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و عیسی و هارون و سلیمان و آتینا داوود زبورا » ( النساء ۷۵)  به تصریح این آیه و آیات دیگر آنان هم پیامبر بودند وهم از یک نسل هستند،

 

اگر وجود امامت در  یک نسل منع عقلی یا شرعی می‌داشت می بایست در انبیاء هم می‌داشت،  چطور در انبیاء ی متعدد در یک نسل اشکال ندارد و موروثی هم نیست، در امامان هم به همان دلیل اشکال ندارد و ارثی هم نمی باشد، آقایان مخالف آنجا چه توجیهی دارند همان توجیه در امامان می آید تازه عده از آنها امام هم بودند،

 

در روایت صحیحه از امام باقر (ع) این مطلب به صورت اعتراض و نقدی بر مخالفان ذکر شده است، «عن ابی جعفر (ع) فی قول الله عزوجل فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة و اتیناهم ملکا عظیما ، قال: جعل منهم الرسول و الانبیاء و الائمة ، فکیف یقرون فی آل ابراهیم و ینکرون فی آل محمد (ص) ، قال: قلت: و آتیناه ملکا عظیما ؟ قال: الملک العظیم آن جعل فیهم أئمة من اطاعهم اطاع الله و من عصاهم عصی الله فهو ملک عظیم ( کافی ج۱ص۲۰۶ ح۵)

 

امام باقر (ع) در ذیل آیه مذکور فرمود: چگونه اینان نبوت ، امامت و ملک عظیم را در نسل ابراهیم می پذیرند ولی در نسل خاتم الانبیاء منکرند، اگر منعی عقلی و شرعی دارد در هر دو جا باید وجود داشته باشد ، اگر منع ندارد، چرا  در آل ابراهیم قبول دارند در آل پیامبر اسلام (ص) منکرند این اعتراض ونقد عقاید مخالف است،

 

عقاید شیعه بر اساس قرآن و روش قرآنی می‌باشد، آنکه مخالف قرآن و روش قرانی عقیده‌ی اتخاذ کرده باید جواب بدهد،

 

پاسخ حلی این است که نبوت و امامت به عقیده شیعه هر دو مقام، و عهد الهی است که  خدای حکیم برای مصالح انسانها و هدایت، تربیت دینی، اخلاقی ، انسانی و برقراری عدالت اجتماعی ، به لطف و رحمت خودش، در میان انسانها قرار داده است،

 

وخدای علیم و حکیم بهتر می داند که رسالت و خلافت خود را در کجا قرار دهد ، گاهی چنین انسانهای در یک نسل قرار دارند ،

 

وجود چنین انسانهای لایقی در یک نسل نه در مقام ثبوت منع عقلی دارد  و در مقام اثبات هم فرض این است که قرآن در نسل آل ابراهیم تصریح دارد ، و در نسل پیامبر خاتم (ص) طبق دیدگاه شیعه مطلب تمام است،

 

شایبه ی ارثی بودن در جای مطرح است  که اولا مورد قابل ارث و نقل و انتقالات اعتباری باشد، ثانیا مورد، لیاقت و شرایط لازمه را نداشته باشد، ثالثا به همه فرزندان یکسان برسد، و رابعا خود شأن در اصل جعل نقش داشته باشند،

 

در مورد نبوت و امامت با شرایط عصمت و علوم و مقامات معنوی و آلهی که دارد ، در مجموع ،هر چهار مطلب منتفی است ، اولا آن مقامات قابل نقل و انتقالات اعتباری نیست ،  و همه هم شرایط لازم را دارند، به همه فرزندان هم نمی رسند و خود انبیاء و امامان در جعل آن نقش ندارند ،

 

داستان عالم دینی و استاد فرزانه علی بن جعفر عموی امام رضا (ع) با امام جواد (ع) موید مطلب است، طبق نقل روزی در ضمن تدریس علی بن جعفر ، امام جواد(ع)  وارد می شود ، علی بن جعفر  کرسی درس  را رها می کند ، می آید دست مبارک امام جواد (ع) را می بوسد، عمل آن پیر با تجربه و حکیم ، مورد اعتراض شاگردانش قرار می گیرد، اما استاد بحق رسیده و بحق پیوسته،  در پاسخ شاگردان خود می گوید: می دانید چرا من این کار را انجام دادم ، چون خداوند حکیم من سالخورده را لایق مقام امامت ، ندیده است ، اما این نوجوان نورانی را لایق مقام امامت دیده است، هرچه آن جانان  پسندد ، من پسندم ،

 

اگر مقام امامت ارثی می بود می بایست ، علی‌بن جعفر ، ادعای امامت می کرد یا مدعی ارث امامت می شد، 

  • ع. کریمی
  • ۰
  • ۰

 

جنایات جنگی  علیه بشریت هم یک سان نیستند، جنایت علیه کودکان و نونهالان و بچه ها جزء بدترین جنایات جنگی در نزد همه ملت ها محسوب می شود،

 

 و از نگاه تمام انسان ها بدون در نظر داشت دین، مذهب و مسلک محکوم است،

 

وقتی  جنایت علیه کودکان در ماه عزیز و مورد احترام یک مکتب ، مانند ماه مبارک رمضان که از نظر مسلمانان ماه رحمت و مغفرت است صورت بگیرد طبعا ضد انسانی تر خواهد بود چون بر خلاف عقیده همه مسمانان و ارزش های الهی هم تلقی می گردد،

 

 اگر جنایت علیه کودکان در حال تحصیل  صورت بگیرد، جنایت علیه محصلین در حین تحصیل کار ضد علمی، فرهنگی و تمدنی  هم حساب می گردد،

 

 و اگر جنایت  علیه کودکان به صورت کشتار جمعی هم  بود، می شود نسل کشی،

 

 و و قتی جنایت بر اساس یک برنامه و  علیه  یک نسل خاص صورت گیرد می شود نسل کشی سیستماتیک علیه یک نژاد خاص، که یکی از بدترین جنایات جنگی در تمام جهان و در  نزد همه عقلای عالم است ،

 

شاید یکی از دلایل که جنایت  قتل عام دختران مدرسه سید شهدا با محکومیت جهانی مواجه شد و مراجع عظام تقلید ، رهبران  دینی و سیاسی و گروها ی مختلف و اقشار  گوناگون در جهان آن را محکوم کردند،

 

به این دلیل بوده است که این جنایت همه ی آن خصوصیات  را که ذکر شد درش جمع بود،  و لذا به عنوان بدترین جنایات جنگی و قتل عام  کودکان محصل یک نژاد خاص در حین تحصیل، ان هم در در ماه رحمت الهی تلقی شد،

 

به همین دلیل با محکومیت جهانی وجدان های بیدار جهان مواجه گردید، 

 

این محکومیت های جهانی ی به خصوص از سوی مقام معظم رهبری ،  مراجع عظام تقلید در شهر مقدس قم و نجف اشرف و رهبران مذهبی ، سیاسی و فکری و گروهای مختلف  و  پاپ رهبر دینی مسیحیان جهان، و اعلام عزای عمومی از سوی دولت افغانستان، هر چند بی سابقه و کم نظیر بود و جای تقدیر و تشکر  بسیار  دارد،

 

و شیعیان و هزارهای افغانستان و خانواده های معظم شهدای مظلوم مدرسه سید شهدای غرب کابل از همه کسانیکه این جنایت را محکوم کرده اند و با عزاداران و مردم ستمدیده هزاره افغانستان ، با دادن پیام ، و جلسات فاتحه و سخنرانی ، و گفتن شعر و پخش  عکس صحنه های از این جنایت، در شبکه های و رسانه های اجتماعی، اظهار هم دردی کرده اند، تقدیر و تشکر می کنند،

 

اما این جنایت یک باری دیگر به شیعیان و  هزاره های افغانستان هشدار می دهد که دشمنان قسم خورده این ملت چقدر نادان، بی رحم و ضد انسانی هستند که حاضر هستند، بدترین جنانات جنگی  را در بهترین ماه ها ، انجام بدهند ،

 

و رهبران شیعیان و هزاره ها و فعالان اجتماعی می بایست تلاش کنند که. به وجدان های بیدار جهانی و مدافعان حقوق بشر در جهان و بین الملل و رهبران دینی و مذهبی و سیاسی منطقه و جهان مظلومیت تاریخی خودشان را برسانند،

 

 و جنایت های سیستماتیک که علیه این نژاد در افغانستان به دلیل مذهبی و نژادی و لسانی که سالها است در جریان است و هم چنان ادامه دارد با مدارک غیر قابل انکاری به جهانیان عرضه نمایند ،

 

و به جهانیان برسانند که جنایت اخیر و لو بسیار ضد بشری و بد تر از همه بوده است،  اما این اولین جنایت علیه آنان نیست ، شعیان مظلوم هزاره  افغانستان جنایات از این گونه را بر علیه اقشار مختلف جامعه ی  خود ، حتی بر علیه نوزادان شان را ، تجربه کرده اند، 

 

 رهبران سیاسی و فعالان اجتماعی و فرهنگی، شیعیان و هزاره های افغانستان می بایست از اختلافات حزبی و گروهی و شخصی خود دست بردارند، و ملت مظلوم را  که به  نظر می رسد به حال خود رها شده است، این چنین مظلومانه در کام دشمن رها نسازند،

 

اگر این روند اصلاح نگردد و  ادامه پیدا کند، وضع بد تر از این ها در انتظار شیعیان هزاره های افغانستان ، قرار دارد،

 

امیدوار هستیم این جنایت رهبران سیاسی و فعالان اجتماعی را متوجه خطر که در کمین آنها است بنماید ، و با استفاده از فضای هم دردی بوجود آمده در داخل و خارج از آن به نفع ملت و شیعیان هزاره استفاده نمایند و با هم فکری و هماهنگی هر چه بیشتر  برای رفع مشکلات و گرفتاری های این ملت مظلوم اقدام نمایند،

 

 مجددا این جنایت فجیع  را محکوم نموده و با خانواده های عزادار اعلام همدردی می نمایم و برای شهدا ی مدارس  شهدای غرب کابل علوی درجات را مسالت دارم ،  

 

و تمام دردمندان اجتماعی را برای فکر کردن در باره یک  راه حل  اساسی و مشترک و نجات بخش برای رفع ضعف که داربم ، دعوت می کنم   

  • ع. کریمی
  • ۰
  • ۰

 

امام علی بن الحسین علیه السلام، چهارمین پیشوای شیعیان جهان است که در کربلا حضور داشته و در دوران اسارت با اسرای اهل بیت به عنوان اسیر به کوفه و شهر های مسیر راه و شام برده شده است، بیشترین نقش را  در تبیین حقایق نهضت امام حسین علیه السلام ، وافشای مظلومیت امام حسین علیه و جنایات دشمنان اهل بیت داشته است،

 

معروف است که امام سجاد علیه السلام در روز یازدهم محرم با قافله اسرای اهل بیت به سمت کوفه برده شده است، چون مریض بوده  و توان جسمی نداشته پا های حضرت  را از زیر شکم شتر باهم بسته بوده است که حضرت از بالای شتر در مسیر راه  به زمین نیفتد،

 

وقتی اسرای اهل بیت به قتل گاه می رسند خودشان را از بالای شتر ها به پایین می اندازند و به کنار شهدای که در قتلگاه بوده می روند،  وهر کدام شهیدی را در بغل می گیرند و با  حالت زاری  وصف نشدنی با شهدا به گفتگو می نشینند، امام سجاد علیه السلام که پاهایش از زیر شتر  بسته بوده است، نمی تواند از بالای شتر به پایین بیاید و  در بالای شتر می ماند،  و ناظر صحنه ی دلخراش، غم انگیز و توان  فرصای که از دیدار اسرا با شهدا خلق شده بوده  می گردد ،

 

توان خودش را از دست می دهد و حالش بهم می خورد، زینب کبری (س)  متوجه وضع ناگوار  امام سجاد (ع)  می گردد و  فورا خودش را به امام سجاد (ع)  می رساند، و می گوید چه شده است ای امید  امامت و ولایت،  و ای یاد کار  گذاشتگان صالح  و نور دیده ام  ؟ 

 

امام  سجاد (ع) می فرماید عمه جان چرا این گونه نشوم، ملاحظه می کنید ، دشمن آمده  کشته گان خودش را دفن کرده است ، اما بدن نازنین امام حسین علیه السلام و  فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله ،  در میان قتل گاه بدون غسل و کفن مانده اند و کسی نیست که  بیاید  آنان را دفن نمایند ،

 

امام سجاد این صحنه غم انگیز ، که بیان گر مظلومیت امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش و  هم چنین بیان گر مظلومیت اهل بیت ،  پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم  که  اسیر دشمن بودند از یک طرف و ظلم و ستم  بیش از حد و جنایت های جنگی دشمنان ستمکار اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و در راس آن  یزید، عبیدالله و عمر سعد و لشکریانش  بودند ، همیشه  در جلوی چشمش حاظر بود ، و لحظه آن حالت دردناک  را فراموش نکردند و  همیشه آن را باز گو می کردند،

 

بارها می فرمودند که در کربلا در یک روز هیجده تن که هر کدام در زمان خود، نظیر نداشتند ، شهید شدند،

 

یا در پاسخ خادم خود که گفته بود تاکی شما خاطره کربلا را یاد آور می شوید وگریه می کنید؟

 

فرمود یعقوب  پیامبر یک از فرزندانش بنام یوسف در محضرشان نبودند و گم کرده بودند در حالیکه زنده بود ، آن قدر گریه کرد که چشمش سفید شد ،

 

ولی من ۱۸ نفر از عزیزانم را در یک روز از دست دادم که هر کدام یوسف ثانی بودند، چگونه گریه نکنم ،

 

امام سجاد از همان اول تا روز آخر  عمر شریف شان ، مبلغ و مبین نهضت امام حسین علیه السلام و وقایع  کربلا ی آن حضرت ، وابیین کننده مظلومیت امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش بودند،

 

ولی با توجه به شرایط حاکم اجتماعی آن حضرت بیشتر روی بیان  شخصیت افراد نهضت و قیام کنندگان و عزاداری برای امام حسین علیه السلام و تبیین  مظلومیت آن حضرت در جریان کربلا تکیه می کردند،

 

تا عزاداری و گریه  برای آن امام  حسین علیه‌السلام را به یک امر مقدس و قابل تقدیر و تجلیل  طرح کرده در میان جامعه نهادینه کرده و یک سنت اجتماعی  تبدیل کنند ،

 

وبدین صورت مکتب امام حسین علیه السلام را زنده و جاویدانه سازند ،

 

درود خداوند متعال بروان پاک و مقدس امام سجاد علیه السلام، اللهم صلی علی محمد وال محمد الائمه الطبین الطاهرین ،

 

 

  • ع. کریمی
  • ۰
  • ۰

برای ماندگاری و جاودانگی نهضت نقش  تبیین صحیح  کمتر از نقش اصل قیام و انقلاب نیست ،

 

قرآن کریم با اینکه کتاب هدایت است و کتاب قصه  ها و داستان سرای ها نیست ولی در جای جای قرآن قصص  صحیح انبیای الهی آمده است تا راه روشن و هدایت بخش انبیای الهی و طاغوتیان و ظالمان را به درستی تبیین نمایند،

 

اگر تبیین صحیح سیره انبیای الهی توسط قرآنی نمی بود، ما از قصص های انبیای الهی اطلاعات واقعی نمی داشتیم ،  و جعلیات اسرائیلی ها و خرافات دیگر  به عنوان سیره انبیای الهی جانشین قصه های صحیح می گردید، 

 

از قصص های قرانی اهمیت تبیین صحیح وقایع  و نقش آن در ماندگاری ارزش های انقلاب  ها و نهضت ها بخوبی روشن می گردد،

 

در نهضت کربلا هم امام حسین علیه السلام از آغاز قدم به قدم  قیام خود را تبیین کرده است،  اهل بیت خود را همراه خود می آورد تا کار تبیین حقایق را به اتمام برساند ،

 

اگر نهضت امام حسین علیه السلام ماندگار شده است به دلیل تبیین صحیح خود آن حضرت و اهل بیت علیهم السلام بوده است،

 

دشمنان امام حسین علیه السلام به تعبیر بعضی از بزرگان سه دسته هستند ، اول  یزید و لشکریان او که امام و یاران او را شهید کردند و اهل بیت او را به اسارت گرفتند، دوم مبلغان در باری و تحلیل گران و کارشناسان که قیام امام حسین علیه السلام را  به یاغی گری و طغیان علیه خلیفه مسلمین، تبیین می کردند و برای پیروزی یزید کف می زدند و به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیت او توهین  می کردند و از آرمان های یزید دفاع می نمودند، سوم دشمنان امام حسین علیه کسانی هستند که تبلیغات دروغین نظام فاسد یزید را در طول تاریخ منتشر کردند و از کار او دفاع نمودند،

 

دوستان و شیعیان امام حسین علیه السلام هم سه دسته هستند، دسته اول کسان که در کربلا بودند و در کنار امام مبارزه کردند و شهید شدند، دسته دوم افراد که اهداف ، انگیزه ها و وقایع نهضت امام حسین علیه السلام را تبیین کردند و جنایات ستمکاران را افشاء نمودند، دسته سوم کسان تبیین صحیح نهضت امام حسین علیه السلام را پوشش دادند و تبلیغ کردند، و از نهضت و قیام آبی عبدالله دفاع کردند،

 

امروز گرچه صحنه کربلا وجود ندارد و از آن حادثه صد ها سال گذشته است ، اما صحنه تبیین صحیح و پوشش دادن نهضت و قیام عاشورا ادامه دارد ،

 

و امروز هم دوستان و دشمنان امام حسین علیه السلام در مقابل هم قرار دارند، نوع برخورد و  رفتار ما با وقایع نهضت و قیام امام حسین علیه السلام نشان می دهد که ما در صف دوستان او قرار داریم یا در صف دشمنانش،

 

یار گیری های امام حسین علیه السلام ادامه دارد ، امروز هم سبک برخورد یاران امام و  مردم کوفه با امام حسین علیه السلام وجود دارد،

 

ظهیربن قین ها و حربن یزید ریاحی ها هست ، منتهی در میدان تبیین نهضت حسینی و دفاع از آرمان ها و اهداف آن حضرت ،

 

مهم این است که ما امروز بدانیم عملا در کدام جبهه قرار داریم، جبهه امام حسین علیه السلام یا جبهه یزید ،اسم و  شعار ها به  تنها ی، خوب است ولی کافی نیست،  آنچه معیار  واقعی است و مفید و سعادت آفرین کمال زا و نجات بخش است عمل می باشد ،

 

اللهم اجعل محیانا محیا محمد وال محمد ومماتنا ممات محمد وال محمد، اللهم ثبت اقدامنا مع الحسین و اصحاب الحسین ،

 

  • ع. کریمی
  • ۰
  • ۰

درس بزرگ عاشورا با جهاد تبیین تکمیل و ثمر بخش تر می گردد 

نهضت امام حسین علیه السلام دو بخش عمده و اساسی داشت ، بخش قیام و نهضت و مبارزه  بر علیه نظام ضد دینی و ظالمانه و ستمکار یزید ،

 

 قهرمانان این قیام و نهضت و مبارزه  ، سالار شهیدان کربلا ، ابا عبدالله ،  الحسین علیه السلام و یاران و اصحاب  فداکار آن حضرت بودند،

 

بخش دوم ، پیام رسانی و تبین صحیح نهضت  و قیام ، امام حسین علیه السلام بود،

 

قهرمانان تبین نهضت عاشورا، امام علی بن الحسین علیهما السلام و  زینب کبری سلام الله علیها و اسرای اهل بیت بودند،

 

قیام کنندگان و قهرمانان نهضت کربلا با سی هزار نیروی جنگی و لشکریان و فرماندهان ستمکار کار یزید و عبید الله  مواجه بودند ،

 

اما مبلغین و تبین کنند گان قیام و نهضت امام حسین با سیاست مداران ، و مبلغان در باری و در باریان پیروز جنگ مواجه بودند که و ظیفه تحریف قیام و تبین دروغین و توجیه جنایت های لشکریان و  نظام فاسد یزید را به عهده داشتند مواجه بودند ،

 

هر دو گروه از طرفداران نهضت عاشورا در اقلیت بودند، هم قیام کنندگان و مجاهدان سنگر ها  و هم  مبلغان و تبین کنندگان  نهضت ، دشمن هم در جبهه جنگ و هم در مقام تبلیغات اکثریت داشتند ، و از امکانات و سیع  تبلیغاتی ، نظامی ، اجتماعی و اقتصادی بر خور دار بودند و زمینه های  وسیع مانور  های نظامی و تبلیغاتی  داشتند،

 

یاران جهادی نهضت در حین مبارزه با وجود اقلیت بودن  تشنه کام بودند و در محاصره شدید دشمن مسلح  قرار داشتند ، 

 

مبلغان نهضت هم در عین اقلیت بودند،  در اسارت  ستمکاران از خدا بی خبر  قرار داشتند و در معرض بدترین توهین ها تحقیر ها، بودند،

 

اما هم جهاد گران  نهضت امام حسین علیه‌السلام ، در میدان  جنگ و مبارزه  از کثرت جنگجویان دشمن  و محاصره  آنان و غلبه تشنگی و اسارت اهل بیت ، نهراسیدند، و تا آخرین نفس  ها عاشقانه و مردانه و دلیرانه جنگیدند و مبارزه کردند تا شربت شهادت را نوشیدند ،

 

و هم مبلغان اسیر اهل  بیت و تبیین کنند گان نهضت بر حق  امام حسین علیه‌السلام از پیروزی ظاهری دشمن ، و تبلیغاتی دروغین آنان و توهین و تحقیر ستمکاران و ظالمان و مانور های نظامی و مردمی و تبلیغاتی  دشمن لحظه ی بخود هراس راه ندادند،

 

و از  کوچک ترین فرصت های بدست آمده با بهترین کلمات،  مناسب ترین واژه ها ، جامع ترین عبارات و مؤثرین ادبیات استفاده کردند و حقایق نهضت و قیام امام حسین علیه‌السلام و جایگاه اهل بیت و شرایط حاکم بر جامعه ی اسلامی  را تبیین کردند و جنایات بی شمار لشکریان دشمن را در کربلا در حق بهترین خلق خدا و کامل ترین  انسان های روی زمین را، افشا کردند،

 

و قدم به قدم تبلیغات مسموم و دروغین دشمان  نهضت حسینی را عالمانه، شجاعانه و محققانه ، خنثی ساختند ،

 

 و در  جریان یک جنگ نرم نا برابر ، و طولانی دشمن مغرور و گستاخ و ستمکار را  از نظر تبلیغاتی و تبیین دروغین بر علیه قیام  اهل بیت و نهضت امام حسین علیه‌السلام را ، شکست دادند و دشمنان امام حسین و نهضت بر حق آن حضرت را  رسوای عالم و آدم ساختند  و از کار ها و جنایات که مرتکب شده بودند پیشیمان ساختند، 

 

و حقایق نهضت و قیام امام حسین علیه السلام  را به گوش  مردم ، ازادگان و عقلای جهانیان رساندند و مکتب حسینی و  قیام آبی عبدالله علیه السلام را  از خطر انحراف و تبیین  نادرست،  توسط ستمکاران و  یزیدیان تا حد ممکن حفظ کردند،

 

درود خداوند متعال بروان پاک آبی عبدالله علیه السلام و یاوران ولایی آن حضرت و منادیان و مبلغان نهضت حسینی در حال اسارت و  در طول تاریخ هزار چند ساله  ،

 

ممنون نگاهتان 

  • ع. کریمی
  • ۰
  • ۰

سلام 

در وادی معنویت و کلامهای قصار بزرگان دینی همین بس که سرمایه های معنوی و الهامهای غیبی برای هدایت ماست 

به چند مورد از این گل واژه ها نگاه جان می سپاریم: 

 

عن رسول الله صلی الله علیه وآله:«العلم نور و ضیاء یقذفه الله فی قلوب اولیائه. ری شهری العلم و الحکمه ص۳۷ »  

 

وعن امیر المومنین علیه السلام (انما العلم نور العقل و دلیله، تحف العقول ص۵)

 

و از امام صادق علیه السلام هم نقل شده است «انما هو نور یقع فی قلب من یرید الله، ری شهری  العلم و الحکمه ص ۳۶» 

 

طبق این احادیث که از معصومین علیهم السلام نقل شده است، حقیت علم نور است، منتهی نور معنوی نه حسی.

 

و طبق فرمایش منقول از حضرت امیر ع علم عقل انسان را منور می کند و دلیل و راهنمای عقل می گردد.

 

وجود این نور معنوی در فرد، از روی آثاری که این نور در زندگی فردی و اجتماعی او ایجاد می کند، قابل درک و فهم است.

 

علم و نور معنوی، دقیقا مانند نور حسی مقوله ای تشکیکی و ذو مراتب می باشد.  از مرتبه ادنا و کلاس های ابتدایی شروع می شود، تا به مرتبه بالاتر و کلاس های تخصصی و مراتب  عالی می رسد، همه ی مراتب علم در اصل نورانیت با هم شریکند و تفاوت شان در کثرت و شدت و قلت و ضعف می باشد.

 

همانطور که در نور حسی، نور شمع و  نور یک روزنه ی کوچک نور است، نور لامپ های کوچک و بزرگ هم نور است، نور ستارگان ، مهتاب و خورشید هم نور می باشند، و تفاوت نور شمع و خورشید در کثرت و شدت شان می باشد.

 

کسی که یک حدیث از معصومین علیهم السلام، آموخته  نور دارد، علمای بزرگ هم نور دارند، ائمه معصومین علیهم‌ السلام که همه علوم نزدشان می باشند هم  نور دارند.

 

این مراتب علمی در حقیقت نوری با هم شریک هستند ولو در مراتب مختلف باشند، اما در عین حال تفاوت علم متعلم ابتدایی و استاد بزرگ و معصومین علیهم‌السلام و نور علم آنان، در کثرت و در شدت علم و نورانیت وجود دارد، که بایسته است، در جای خود مورد توجه قرار گیرد، مانند تفاوت بین نور شمع و خورشید.

 

کما اینکه در روایات وارده، از وجود ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف که صاحب علم کامل می باشد، تعبیر به آفتاب و خورشید پشت ابر شده است،«کمال الدین ج۱ ص ۲۵۳»،

 

با توجه به اینکه علم و نور معنوی ذو مراتب است این تعبیر درباره وجود مبارک ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، بدون در نظر داشت بقیه ابعاد وجودی آن حضرت، بیانگر این است که حضرت عج از نظر علمی مرتبه ی اعلا و کامل علم و نورانیت را دارند، و از باب تشبیه معنویت به حس، حضرت به خورشید درخشان علم و معنویت تشبیه شده است.

 

 در سنت و روش پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم‌السلام برای اینکه نمای واقعی تعبیرات کلمات حفظ شود و شائبه غلو و دروغ در کلمات شان نباشد، آن حضرات نه تنها عین واقعیت ها را، که مراتب آنها را هم در تعبیرات شان مراعات می کرده اند.

 

کما اینکه در قرآن کریم، خداوند پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را از هر گونه شعر و شاعری مبرا می داند بلکه شعر و شاعری را  سزوار آن حضرت نمی داند «و ما علمناه الشعر و ما ینبغی له، سوره یس۶۹ »

 

چرا که اولا شعر بدون مبالغه شعر نیست و مبالغه باطل و دور از واقعیت و نوعی از دروغ است «الشعرا یتبعه الغاوون, شعرا ۲۲۴» شعرا از باطل پیروی می کنند.

 

و ثانیا بدلیل اینکه شاعران، نوعا متعهد نیستند و در هر وادی وارد می شوند و بقول شان عمل نمی کنند «الم تر آنهم فی کل واد یهیمون وانهم یقولون مالا یفعلون  همان»

 

همچنین داریم: 

 عن الرضا (ع) : کلمة لااله الاالله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی ... بشرطها و شروطها وانامن شروطها...عیون اخبارالرضا ع ج۲ ص ۱۴۵

 

تعاونوا علی البر واتقوی .... قرآن کریم المائده ۲

 

عن علی ع : اوصیکما وجمیع ولدی واهلی ومن بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم و صلاح ذات بینکم فانی سمعت جدکما ص یقول صلاح ذات البین افضل من عامة الصلاة والصیام ...  نهج البلاغه خطب ج۳ ص ۷۶

 

ان احسنتم احسنتم لانفسکم..... قران کریم ، الاسراء ۷

 

 وان لیس للا نسان الا ما سعی ...قرآن کریم ، النجم ۳۹ 

 

عن رسول الله ص : کلکم راع وکلکم مسئول عن رعیته ، کشف المهجه ، سیدبن طاوس ص۳۸ وقدشاع آنه قال: ( قبلاً اسم پیامبر ص آمده است) - عوالی اللیالی ج۱ص۱۲۸ - منیة المرید شهید الثانی، ص۳۸۰

 

عن رسول الله ص : انماالمؤمنون فی تراحمهم و تعاطفهم  کمثل الجسد... مستدرک سفینة البحار ج۱ص ۶۸

 

ان تتقوالله یجعل لکم فرقانا... قرآن کریم  الانفال ۳۹

 

هوالذی ایدک بنصره وبالمؤمنین... قران کریم ، الانفال ۶۲ وایدکم بنصره ورزقکم من الطیبات لعلکم تشکرون.   قرآن کریم ، الانفال ۲۶ 

 

ولاتهنوا ولا تحزنوا وانتم الاعلون ان کنتم مؤمنین ...قران کریم ، آل عمران ۱۳۹

 

فاذاعزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین  ،قران کریم ،  آل عمران ۱۵۹

 

ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیکم الملائیکه ...قرآن کریم ،  فصلت ۳۰

 

الذین یبلغون رسالت الله یخشونه ولایخشون احداالا الله ...قران کریم ، الاحزاب ۳۹

 

قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادا...قران کریم ، سبا ۴۷

 

توصیه های قرآنی و روایی که در صورت عملی شدن ، تاثیر عمیق و گسترده ی در زندگی انسان خواهد گذاشت و به زندگی او رنگ دینی و الهی خواهد بخشید و حیات طیبه و نورانی خواهد داشت، الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...قران کریم ، البقره ۲۵۷

صدق الله العلی العظیم 

و صدق رسوله النبی الکریم 

ممنون نگاهتان 

  • ع. کریمی
  • ۰
  • ۰

 

سلام 

یکی از مباحثی که در میان متفکران مسلمان مطرح است انتظار بشر از دین است. 

مسأله انتظار بشر از دین، اولا بر  اساس تفکری بشر محوری و تنظیم امور بر اساس خواسته های بشر تنظیم شده است، 

در این مقوله جای بشر و خداوند متعال عوض می شود ، خداوند متعال موجود غیر قابل شناخت تلقی شده و محور عالم خواسته های شناخته شده بشر قرار می گیرد، 

و به دین هم به عنوان یک وسیله ی برای رسیدن به خواسته های بشر نگاه می شود آنهم خواسته های مادی و دنیای نهایت خواسته های اجتماعی بشر، 

در حال که تفسیر رسمی از دین این است که دین مجموعه ی از عقاید ، احکام و اخلاق و باید ها و نباید های است که از طرف خداوند متعال  بواسط وحی نازل شده است و توسط پیامبران الهی در یافت شده و برای هدایت بشر که مخلوق بر تری الهی است امده است تا انسان ها بواسطه اعتقاد و عمل به دین و دستورات الهی به سعادت دنیا و آخرت برسند، 

و عقل انسان می گوید که عمل به دستورات الهی واجب است  زیرا خداوند متعال خالق و مالک حقیقی انسان است و انسان هرچه دارد در حقیقت، ملک خداوند و عطا ، لطف و مرحمت اوست و خداوند متعال که خالق انسان است  نیازمندیها، استعداد ها و کمال واقعی او را بهتر می شناسد ،

 انسان ها در جهان زندگی می کنند و روی سفره نشسته اند و نعماتی را مصرف می کنند، و در فضایی نفس می کشند که ملک خداوند متعال و عطای او به بشر  است،  

تازه زندگی او  به دنیا و نعمت های دنیای ختم نمی گردد  زندگی اخروی و بهشت برین در انتظار او است، حیات ابدی با نعمات غیر قابل وصف و بیش از حد و جاودانه برای او در نظر است،  

طبعا انتظار از بشر عاقل این است که خداوند متعال را که خالق او است و به او این همه لطف کرده است و نعمت ها  داده است  را بشناسد و هدایت های انبیایی الهی را که  برای سعادت او و کمال او در دنیا و در آخرت آمده است بپذیرد ، 

 انتظار این است و عقل انسان می گوید که انسان ها این لطف ها و نعمت ها را  قدر نهاده و  خود را گم نکنند و جایگاه خود را  در جهان هستی بشناسند و برای سپاس و شکر نعمت های الهی و برای کمال و  سعادت خود هم که شده به دستورات و هدایت های الهی عمل نمایند ،

اما متاسفانه بشر امروز به جای اینکه خداوند متعال را بشناسد و جایگاه خود و خدای خود را درک کند، و خود را مخلوق، مملوک و عبد خداوند متعال بداند و در همه کار ها خداوند،  متعال را محور قرار دهد ، 

با کمال تأسف انسان امروزی با پیروی از هوای نفس و باغرور و خود خواهی، خداوند متعال را فراموش کرده و خود را محوری عالم قرار داده است،  

و این کمال خود خواهی، و خود محوری ، و نادانی بشر امروز است، که خود را و خواسته های خود را محور همه چیز قرار می دهد و بر اساس خواسته های محدود و خود خواهانه و مادی خود دین را توجیه و تفسیر می کند،  و آن قسمت از دین را که با انتظارات و خواسته های  نفسانی او منطبق است یا به خواسته های دنیای او کمک می نماید و یا خواسته های او را تامین می کند و یا مزاحم هواهای نفسانی او نیست می پذیرد و بقیه را رها می کند، 

انگار بشر امروز غربی که از نظر مادی پیشرفت کرده و قدرت نظامی و اقتصادی دارد، حق دارد همانطور که نسبت به انسانهای دیگر و کشور های دیگر ظالمانه قضاوت می کند و خود را گلستان جهان و دیگران را جنگلستان خطاب می کند ، 

نسبت به دین الهی هم حق دارد قضاوت کند، بخشی را که  مطابق انتظار خود می داند  بپذیرد و بخشی دیگر را که  مخالف انتظار خود قلمداد می کند نپذیرد،  

ثانیا ، دلیل این خود محوری ، و قضاوت های خود خواهانه چیست؟ آیا بشر امروز به تجربه یافته است که محور عالم است ، آیا علم تجربی چنین جایگاهی را به بیشر عطا کرده است ، این جایگاه را بشر از کجا یافته است ، که انتظار او محور حق و باطل و میزان سنجش قرار گیرد  بگونه که هر چه  مطابق انتظار او بود صحیح باشد و هرچه مخالف انتظار او شد باطل گردد ، 

به کدامین دلیل انتظار بشر، معیار حق و باطل قرار گرفته است، که ما دین را براساس آن بسنجیم، آن دلیلی عقلی و نقلی و تجربی که انتظار بشرا به عنوان معیار حق و باطل و میزان سنجش می داند چیست؟

 اگر انتظار بشر دلیل معتبر ندارد به چه مجوز عقلی ،  علمی و انسانی ما دین الهی را براساس آن بسنجیم و انتظارات خود  را معیار  سنجش و قبول ورد دین قرار دهیم ،

و اگر بر فرض این کار را انجام دادیم و انتظار خود را معیار قرار  دادیم و دین را هم بر اساس ان سنجیدیم ، این کار چه ارزش علمی و دینی و عقلی  دارد، 

آیا غیر از  اشباع غریزه خود خواهی و خود محوری و حب و بعض اثری دیگری بر آن مترتب می گردد، معیار که هیچ ارزش علمی و عقلی و دینی ندارد  تقسیم مسایلی دینی براساس آن چه اثر  دارد؟ ،

در صورت معیار سنجش مورد قبول واقع می گردد که دلیلی متقن داشته باشد، انتظار بشر دلیل ندارد که معیار سنجش قرار گیرد 

با سپاس از نگاهتان 

  • ع. کریمی
  • ۱
  • ۰

سلام 

یکی از آفات دامن گیر در جامعه اسلامی غرب زدگی است و نگاه تعالی بخش  اسلام واقعا راه درمان این گونه افات است. 

پیروی از غرب و راه غربی ها در صورت پایان می یابد که شخص  سر تا پا غربی شود و گرنه هم چنان مغضوب غرب خواهد بود، 

خداوند متعال به پیامبرش می فرماید که  یهود و نصاری تا مادام که روش کامل آنها را نپذیری از تو راضی نخواهند شد، 

پس به دنبال خوشحالی و خوشنودی آنان مباش و از هدایت های الهی پیروی نما و گرنه نصرت و ولایت الهی را از دست خواهی داد،  نصرت الهی در پیروی از هدایت های الهی است نه رضایت و خشنودی انان، 
   
« لن ترضی عنک الیهود ولاالنصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هوالهدا و لئن اتبعت اهوائهم بعدی الذی جاءک من العلم مالک من الله من ولی ولانصیر »

یهود و نصاری از تو خشنود و راضی نمی  شوند تا اینکه تو به دنبال روش و راه آنها بیفتی ، بگو راهنمایی تنها راهنمایی خداست اگر پس از این آگاهی ها تو به دنبال هوس های آنها بیفتی و خوشنودی آنها را بخواهی تو دیگر از ولایت و نصرت خدا سهمی نداری،

این آیه هم می تواند دلیل باشد بر اینکه، انتظار از مسلمانان و مؤمنین این است که از هدایت های و دستورات الهی چه موافق انتظار شان باشد چه مخالف انتظار شان باشد باید پیروی کنند، نه اینکه انتظار خود یا انتطار بشر  را ، معیار انتخاب و هدایت های الهی قرار دهند، چون انتظار بشر که اکثریت شان  مسیحی و یهودی است در صورت پایان می یابد که از اسلام کاملا دست بردارد و دست بر داشتن با وجود هدایت نادرست است، 

به هر حال اگر  کسان و یا جامعه ی به هر دلیلی یکی از این راه حل های که ذکر شد بپذیرد،  و بگوید که نقد ها وارد نیست ، طبعا  راحت می شود،  چون با قبول آن راه حل ها  دیگر موضوع برای وحدت  اسلامی باقی نمی ماند،

 زیرا  با پذیرش این راه حل ها یا خود اسلام از بین می رود،  مثل صورت که دین ستیزان موفق شوند اسلام را نابود سازند ، در این صورت موضوع وحدت اسلامی منتفی می شود چون اسلام و مذاهب اسلامی دیگر و جود نخواهد داشت ،

 یا  اسلام در حاشیه قرار می گیرد، و جزء امور شخصی می شود،  در صورت که راه حل دوم مورد پذیرش قرار بگیرد و اسلام در حاشیه قرار بگیرد و جزء امور شخصی شود، باز  در امور شخصی اولا اختلاف وجود ندارد اگر هم اختلاف وجود داشته باشد امری سلیقه ی است و  مهم نیست چون اختلاف سلیقه  ضرر عمده ی به جامعه وارد نمی سازد که نیاز به رفع اختلاف و وحدت احساس شود هر کس می تواند به سلیقه خود عمل کند، 

یا هر کس می تواند انتظار خود از دین را  معیار قرار دهد و آن بخش از دین را که مطابق انتظارش است  انتخاب کند و بپذیرد  باز دلیل بر اختلاف وجود ندارد طرف مقابل هم  انتظارات خود را معیار قرار می دهد و انتخاب می کند ، هر کس انتظار خودش معیار می شود، مشکل حل می شود،  

اما اگر کسی این راه حل ها را نپذیرفت و گفت دین  امری فطری انسان ها  است و قابل نابودی نیست ، و گفت دین در حاشیه هم قرار ندارد به خصوص دین اسلام  چون  هزاران  احکامی اجتماعی دارد ، و گفت انتظار بشر از دین هم حلال مشکل نمی باشد، چون حد اقل دلیل اعتبار ندارد، طبعا باید فکری برای رفع اختلافات و وحدت اسلامی  بنماید ،   
 

با سپاس از نگاهتان 

  • ع. کریمی