سلام
یکی از مباحثی که در میان متفکران مسلمان مطرح است انتظار بشر از دین است.
مسأله انتظار بشر از دین، اولا بر اساس تفکری بشر محوری و تنظیم امور بر اساس خواسته های بشر تنظیم شده است،
در این مقوله جای بشر و خداوند متعال عوض می شود ، خداوند متعال موجود غیر قابل شناخت تلقی شده و محور عالم خواسته های شناخته شده بشر قرار می گیرد،
و به دین هم به عنوان یک وسیله ی برای رسیدن به خواسته های بشر نگاه می شود آنهم خواسته های مادی و دنیای نهایت خواسته های اجتماعی بشر،
در حال که تفسیر رسمی از دین این است که دین مجموعه ی از عقاید ، احکام و اخلاق و باید ها و نباید های است که از طرف خداوند متعال بواسط وحی نازل شده است و توسط پیامبران الهی در یافت شده و برای هدایت بشر که مخلوق بر تری الهی است امده است تا انسان ها بواسطه اعتقاد و عمل به دین و دستورات الهی به سعادت دنیا و آخرت برسند،
و عقل انسان می گوید که عمل به دستورات الهی واجب است زیرا خداوند متعال خالق و مالک حقیقی انسان است و انسان هرچه دارد در حقیقت، ملک خداوند و عطا ، لطف و مرحمت اوست و خداوند متعال که خالق انسان است نیازمندیها، استعداد ها و کمال واقعی او را بهتر می شناسد ،
انسان ها در جهان زندگی می کنند و روی سفره نشسته اند و نعماتی را مصرف می کنند، و در فضایی نفس می کشند که ملک خداوند متعال و عطای او به بشر است،
تازه زندگی او به دنیا و نعمت های دنیای ختم نمی گردد زندگی اخروی و بهشت برین در انتظار او است، حیات ابدی با نعمات غیر قابل وصف و بیش از حد و جاودانه برای او در نظر است،
طبعا انتظار از بشر عاقل این است که خداوند متعال را که خالق او است و به او این همه لطف کرده است و نعمت ها داده است را بشناسد و هدایت های انبیایی الهی را که برای سعادت او و کمال او در دنیا و در آخرت آمده است بپذیرد ،
انتظار این است و عقل انسان می گوید که انسان ها این لطف ها و نعمت ها را قدر نهاده و خود را گم نکنند و جایگاه خود را در جهان هستی بشناسند و برای سپاس و شکر نعمت های الهی و برای کمال و سعادت خود هم که شده به دستورات و هدایت های الهی عمل نمایند ،
اما متاسفانه بشر امروز به جای اینکه خداوند متعال را بشناسد و جایگاه خود و خدای خود را درک کند، و خود را مخلوق، مملوک و عبد خداوند متعال بداند و در همه کار ها خداوند، متعال را محور قرار دهد ،
با کمال تأسف انسان امروزی با پیروی از هوای نفس و باغرور و خود خواهی، خداوند متعال را فراموش کرده و خود را محوری عالم قرار داده است،
و این کمال خود خواهی، و خود محوری ، و نادانی بشر امروز است، که خود را و خواسته های خود را محور همه چیز قرار می دهد و بر اساس خواسته های محدود و خود خواهانه و مادی خود دین را توجیه و تفسیر می کند، و آن قسمت از دین را که با انتظارات و خواسته های نفسانی او منطبق است یا به خواسته های دنیای او کمک می نماید و یا خواسته های او را تامین می کند و یا مزاحم هواهای نفسانی او نیست می پذیرد و بقیه را رها می کند،
انگار بشر امروز غربی که از نظر مادی پیشرفت کرده و قدرت نظامی و اقتصادی دارد، حق دارد همانطور که نسبت به انسانهای دیگر و کشور های دیگر ظالمانه قضاوت می کند و خود را گلستان جهان و دیگران را جنگلستان خطاب می کند ،
نسبت به دین الهی هم حق دارد قضاوت کند، بخشی را که مطابق انتظار خود می داند بپذیرد و بخشی دیگر را که مخالف انتظار خود قلمداد می کند نپذیرد،
ثانیا ، دلیل این خود محوری ، و قضاوت های خود خواهانه چیست؟ آیا بشر امروز به تجربه یافته است که محور عالم است ، آیا علم تجربی چنین جایگاهی را به بیشر عطا کرده است ، این جایگاه را بشر از کجا یافته است ، که انتظار او محور حق و باطل و میزان سنجش قرار گیرد بگونه که هر چه مطابق انتظار او بود صحیح باشد و هرچه مخالف انتظار او شد باطل گردد ،
به کدامین دلیل انتظار بشر، معیار حق و باطل قرار گرفته است، که ما دین را براساس آن بسنجیم، آن دلیلی عقلی و نقلی و تجربی که انتظار بشرا به عنوان معیار حق و باطل و میزان سنجش می داند چیست؟
اگر انتظار بشر دلیل معتبر ندارد به چه مجوز عقلی ، علمی و انسانی ما دین الهی را براساس آن بسنجیم و انتظارات خود را معیار سنجش و قبول ورد دین قرار دهیم ،
و اگر بر فرض این کار را انجام دادیم و انتظار خود را معیار قرار دادیم و دین را هم بر اساس ان سنجیدیم ، این کار چه ارزش علمی و دینی و عقلی دارد،
آیا غیر از اشباع غریزه خود خواهی و خود محوری و حب و بعض اثری دیگری بر آن مترتب می گردد، معیار که هیچ ارزش علمی و عقلی و دینی ندارد تقسیم مسایلی دینی براساس آن چه اثر دارد؟ ،
در صورت معیار سنجش مورد قبول واقع می گردد که دلیلی متقن داشته باشد، انتظار بشر دلیل ندارد که معیار سنجش قرار گیرد
با سپاس از نگاهتان